سیر تاریخی حج

شکى نیست که از نظر آیات مبارک قرآن، کعبه خانه اى کهن و منسوب به حضرت ابراهیم (ع) است، اما پرسش اینست که آیا کعبه پیش از حضرت ابراهیم (ع) وجود داشته یا نه ؟ همه مفسّران شیعه و بیشتر مفسّران اهل سنت بر آنند که کعبه پیش از ابراهیم(ع) بوده و پیشینه آن، بزمان حضرت آدم، بلکه قبل از آن بر مى گردد; چون از سویى ظاهر اطلاق آیه: « إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً »(1).

نویسنده : ناصر شکریان

شکى نیست که از نظر آیات مبارک قرآن، کعبه خانه اى کهن و منسوب به حضرت ابراهیم (ع) است، اما پرسش اینست که آیا کعبه پیش از حضرت ابراهیم (ع) وجود داشته یا نه ؟ همه مفسّران شیعه و بیشتر مفسّران اهل سنت بر آنند که کعبه پیش از ابراهیم(ع) بوده و پیشینه آن، بزمان حضرت آدم، بلکه قبل از آن بر مى گردد; چون از سویى ظاهر اطلاق آیه: « إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً »(1).

اینست که کعبه کهنترین معبد است و از سوى دیگر همه انبیا بر اساس آیات 31، 58 و 59 مریم و آیات دیگر نما و سجده مى گزاردند، پس اگر بگوییم قبله گاه آنها غیر از کعبه بوده، با اطلاق آیه سازگارى نخواهد داشت(2). و همچنین، این آیه و آیه پس از آن، در مقام بیان مزایاى خانه خداست که نخستین مزیّت آن، داشتن پیشینه طولانى و ممتد ذکر شده است; به این معنى که محلّى پیش از کعبه پرستشگاه عمومى مردم نبوده وگرنه اوّلیت آن باطل خواهد شد.

دلیل دیگر اینکه این آیه در پاسخ به ایراد یهود در تغییر قبله به سوى کعبه است که اعتراض کردند بیت المقدس سزاوار به استقبال است، چون که قبل از کعبه ساخته شده و قبله گروهى از انبیا بوده است; خداوند به وسیله نزول این آیه مبارکه، پاسخ داد: اگر کعبه قبله قرار گرفت، جاى تعجب نیست، چون که نخستین خانه توحید و با سابقه ترین معبد در زمین است.

همچنان که تاریخ و سایر منابع اسلامى هم دلالت دارند که کعبه نه تنها پیش از 
بیت المقدس بوده، بلکه از زمان حضرت آدم (ع) وجود داشته و در تاریخ آمده است که از زمان هاى قدیم، تمام ملل و اقوام هند و فارس و کلدانیان و بودائیان و اعراب، که معتقد به پرستش بودند، به کعبه احترام مى گذاشتند; به طوری که نوشته اند از زمان هاى قدیم هفت معبد بزرگ و عمومى بوده که قدیمیتر از همه، کعبه است(3).

از اینرو، (موئیر)، خاور شناس مشهور انگلیسى، در کتابى که درباره شرح حال پیامبر اسلام (ص) نوشته، از تاریخ نگارى بنام (دیودور) ـ که نیم قرن قبل از میلاد مسیح مى زیسته ـ نقل کرده که خانه کعبه قدیمی ترین محلى است که به عنوان بندگى خدا براى بشر ساخته شده است(4). در جوامع روایى شیعه و سنى، روایات زیادى نقل شده که دلالت بر وجود کعبه از زمان آدم دارد که برخى از این روایات، مربوط به دحو الأرض است(5).

اما بحث اینست که آغاز مراسم حج و پیشینه تاریخى آن، به چه زمانى بر مى گردد ؟ آیا همزمان با وجود کعبه بوده یا از زمان حضرت ابراهیم ؟ با توجه به اینکه در آیات قرآن، حج و کعبه به حضرت ابراهیم نسبت داده شده، لذا در این مقاله بررسى تاریخى حج را در ضمن چهار دور، به طور جداگانه مورد بررسى قرار خواهیم داد: 1. پیش از حضرت ابراهیم. 2. دوران حضرت ابراهیم. 3. پس از حضرت ابراهیم تا ظهور اسلام. 4. از زمان ظهور اسلام تا کنون.

1. پیش از بعثت حضرت ابراهیم (ع):

با توجه به مطالب مقدمه، که در آن، موجودیت اجمالىِ کعبه پیش از زمان حضرت ابراهیم ثابت گردید و با ضمیمه این مطلب که کعبه اصولاً براى انجام مراسم حج بوجود آمده است، از اینرو وجود اجمالى حج به کمک همان آیات و روایات، که توضیح آنها در مقدمه گذشت، اثبات مى شود. شاهد این مطلب، تمسک امام صادق (ع) به همان آیات براى اثبات حج آدم و نوح و... مى باشد:

« قال: الحلبی سئل أبو عبد الله (ع) عن البیت أ کان یحجّ قبل أن یبعث النبی (ص) ؟ قال: نعم و تصدیقه فی القرآن قول شعیب، قال: لموسى حیث تزوّج - عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج - و لم یقل ثمانی سنین، و إنّ آدم و نوحاً حجّا و سلیمان بن داود قد حجّ البیت بالجنّ و الإنس و الطیر و الریح و حجّ موسى على جمل أحمر یقول: لَبَّیْکَ لَبَّیْک، و إنّه کما قال الله: - إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ - و قال: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ و قال: - أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ - و إنّ الله أنزل الحجر لآدم و کان البیت »(6).

روایت دیگر را زراره از امام باقر (ع) نقل مى کند که از حضرت پرسید: « أَ کان یحجّ إلیه قبل أن یبعث النبی (ص) قال: نعم، لایعلمون أنّ الناس قد کانوا یحجّون و نخبرکم أنّ آدم و نوحاً و سلیمان قد حجّوا البیت بالجن و الإنس و الطیر و لقد حجّه موسى على جمل أحمر یقول لَبَّیْکَ لَبَّیْک، فإنّه کما قال الله تعالى: - إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ - »(7) و (8).

همان طور که ملاحظه شد، 
امام صادق و امام باقر (ع) براى اثبات حج انبیاى سلف، تمسک به آیاتى نمودند که آن آیات درباره کعبه بود، اما از آنجا که کعبه ملازم با حج بوده و گویى راز اصلىِ پیدایش کعبه، انجام مراسم باشکوه حج است، از اینرو، امام (ع) به این آیات تمسک کرد و جالب اینست که امام (ع) براى حج انبیا تعلیل به این آیات کرد و فرمود: « فإنّه کما قال الله تعالى...».

و شاید وجه استشهاد امام صادق (ع) بر سه آیه، این باشد که آیه نخست مربوط به حجّ انبیا، تا پیش از ابراهیم(9) و آیه دوم زمانِابراهیم و آیه سوم مربوط به بعد از زمان ابراهیم، یعنى سلیمان و موسى باشد، چرا که در آیه سوم، ابراهیم مأموریت یافت که خانه خدا را براى سه دسته (طائفین، عاکفین و رکّع السجود) پاکسازى کند و روشن است که مراد، فقط طواف کنندگانِ در زمان ابراهیم نیست، بلکه شامل آنهایى است که بعداً هم مى آیند.

پس با تمسک به آیات، مى توان وجود اجمالى حج را از زمان آدم تا ابراهیم اثبات کرد. علاوه بر این آیات، روایات خاص دیگرى هم نقل شده که دلالت بر انجام حج در این برهه از تاریخ دارد، که مى توان این روایات را تحت عناوین زیر بیان کرد:

حجّ جبرئیل و ملائکه:

« انَّ رَجُلاً سَأَلَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع): عَنْ أَوَّلِ مَنْ حَجَّ مِنْ أَهْلِ السَّمَاءِ، فَقَالَ: جَبْرَئِیلُ (ع) »(10). همچنان که امام صادق (ع) فرمود: بعد از اینکه آدم حجش را تمام کرد، جبرئیل به او گفت: « هَنِیئاً لَکَ یَا آدَمُ لَقَدْ طُفْتُ بِهَذَا الْبَیْتِ قَبْلَکَ ثَلاثَةَ آلافِ سَنَة »(11).

و در روایت دیگر فرمود: « لَمَّا أَفَاضَ آدَمُ مِنْ مِنًى تَلَقَّتْهُ الْمَلائِکَةُ فَقَالُوا یَا آدَمُ بُرَّ حَجُّکَ أَمَا إِنَّهُ قَدْ حَجَجْنَا هَذَا الْبَیْتَ قَبْلَ أَنْ تَحُجَّهُ بِأَلْفَیْ عَام »(12). مؤید این روایات، روایات دیگرى است که زراره به امام صادق (ع) عرض مى کند: « جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ أَسْأَلُکَ فِی الْحَجِّ مُنْذُ أَرْبَعِینَ عَاماً فَتُفْتِینِی، فَقَالَ: یَا زُرَارَةُ بَیْتٌ یُحَجُّ قَبْلَ آدَمَ (ع) بِأَلْفَیْ عَام تُرِیدُ أَنْ تَفْنَى مَسَائِلُهُ فِی أَرْبَعِینَ عَاماً ».

حجّ آدم:

بعد از جبرئیل و فرشتگان، نخستین کسی که خانه خدا را زیارت کرد و اعمال حج را انجام داد، حضرت آدم است که روایات در این زمینه زیاد است و مرحوم کلینى در فروع کافى بابى با نام حجّ آدم(13) آورده است. این روایات در بیشتر کتب تفسیرى(14) و جوامع(15) روایى نقل شده است.

حجّ انبیاى دیگر:

افزون بر برخى از این روایات، که در آغاز این بخش ذکر شد، روایات دیگرى هم نقل شده که دلالت بر وجود حج در این برهه از تاریخ دارد: « عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ (ع) إِنَّ سَفِینَةَ نُوح کَانَتْ مَأْمُورَةً طَافَتْ بِالْبَیْتِ حَیْثُ غَرِقَتِ الاَْرْضُ ثُمَّ أَتَتْ مِنًى فِی أَیَّامِهَا ثُمَّ رَجَعَتِ السَّفِینَةُ وَ کَانَتْ مَأْمُورَةً وَ طَافَتْ بِالْبَیْتِ طَوَافَ النِّسَاءِ »(16).

همچنان که روایت: « لم یزل کانت معمورة حتى زمن الطوفان » هم دلالت به ملازمه بر وجود حج در این زمان خاص دارد، چنان که از ابن جریر هم نقل شده که: « فَلَمَّا کَانَ زَمَنُ الطُّوفَانِ رُفِعَ فَکَانَتِ الاَْنْبِیَاءُ (ع) یَحُجُّونَهُ وَ لایَعْلَمُونَ مَکَانَهُ حَتَّى بَوَّأَهُ اللَّهُ لاِِبْرَاهِیمَ (ع) فَأَعْلَمَهُ مَکَانَهُ...»(17). از مجموعه آیات و روایات گذشته، وجود اجمالى حج از زمان آدم تا زمان ابراهیم استفاده شده، اما کیفیت و چگونگى مراسم حج در آن زمان براى ما مبهم و مجمل است.

2. حج در دوران حضرت ابراهیم (ع):

آنچه که از نظر قرآن امر مسلّم، قطعى و انکار ناپذیر مى باشد، وجود حج و احیاى آن، در زمان حضرت ابراهیم است و این مطلب را مى شود از آیات متعددى استفاده کرد که صریحترین آنها آیه: « وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق »(18) مى باشد که حضرت ابراهیم مأمور شد اعلان عمومى کند براى همه انسانها; چه آنهایی که در آن زمان بودند و چه بعداً مى آیند.

از اینرو بعضى از مفسران گفته اند که هر کس در هر زمان به حج مشرّف مى شود در حقیقت لبیک به همان دعوت ابراهیم است; چه اینکه در آیه مبارکه « یأتوک » هست نه « یأتوه »(19). چنان که از آیه دیگر هم مطلب فوق استظهار مى شود: « وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ »(20).

قدر متیقّن این آیه مربوط به طواف کنندگان و زائران در زمان حضرت ابراهیم مى باشد. به علاوه از آیه مبارکه: « أَرِنا مَناسِکَنا »(21) هم مى شود وجود اجمالى حج در زمان ابراهیم را اثبات کرد که توضیح آن، در بحث هاى بعد خواهد آمد.

پس، وجود حج در زمان ابراهیم، امرى است مسلّم و قطعى، اما اینکه چگونه انجام مى گرفته و چه مناسکى وجود داشت، دقیقاً مشخص نیست. فى الجمله، از بعضى آیات و روایات مى شود برداشت کرد که اعمال زیر در آن زمان وجود داشته و جزو مناسک حج بوده است:

1. 
طواف: از آیه: « طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ »(22). 2. سعى: از ظاهر آیه: « إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما »(23) برداشت مى شود که سعى، پیش از اسلام وجود داشته و احتمالاً به زمان ابراهیم بر مى گردد; چون یکى از حکمت هاى وجودِ سعى را همان هفت مرتبه سعى هاجر در میان کوه صفا و مروه، براى یافتن آب جهت رفع تشنگى اسماعیل دانسته اند.

3. قربانى: آیات: 102 تا 107 سوره مبارکه صافات، مربوط به ذبح حضرت اسماعیل است. 4. رمى: از روایاتی که در ذیل آیات مربوط به ذبحاسماعیل نقل شده، استفاده مى شود که رمى از آن زمان تشریع شده است. 5. وقوف در عرفات: بعضى از روایاتی که در ذیل آیه فوق و آیه: « ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ » نقل شده، ظهور در این دارد که یکى از اعمال مناسک حج در زمان ابراهیم، وقوف در عرفات بوده است.

« عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّار قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ عَرَفَات، لِمَ سُمِّیَتْ عَرَفَات ؟ فَقَالَ: إِنَّ جَبْرَئِیلَ (ع) خَرَجَ بِإِبْرَاهِیمَ (ع) یَوْمَ عَرَفَةَ فَلَمَّا زَالَتِ الشَّمْسُ، قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ: یَا إِبْرَاهِیمُ اعْتَرِفْ بِذَنْبِکَ وَ اعْرِفْ مَنَاسِکَکَ فَسُمِّیَتْ عَرَفَات لِقَوْلِ جَبْرَئِیلَ اعْتَرِفْ فَاعْتَرَفَ »(24).

3. بعد از ابراهیم تا ظهور اسلام:

وجود حج در این برهه از زمان هم جاى هیچ شک و شبهه نیست. علاوه بر آیات و روایاتی که در آغاز این فصل گذشت، آیات دیگرى هم دلالت بر وجود حج و کیفیت بعضى از مناسک حج در این زمان خاص دارد که شرح آنها در ذیل مى آید. 1. « قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج...»(25) آیه مبارکه، در مورد ازدواج حضرت موسى با یکى از دختران شعیب است که مهریه دخترش، هشت سال کار قرار داده شد.

از اینکه به جاى ثمانى سنین « ثمانى حجج » ذکر شده، فهمیده مى شود که در آن زمان، حج آن قدر معروف بوده که معیار شمارش سال قرار مى گرفت و از سوى دیگر بیانگر این مطلب است که در هر سال یکبار حج صورت مى پذیرد; چنان که امام صادق (ع) در پاسخ پرسش کننده اى که پرسید: آیا قبل از اسلام مردم حج انجام مى دادند ؟ فرمود: « نعم و تصدیقه فی القرآن قول شعیب حین قال لموسى حیث تزوّج - عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج - و لم یقل ثمانی سنین »(26).

2. « وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود »(27) پیمان الهى از دو پیامبر بزرگوار این بود که: کعبه را براى زائران و طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجده گزاران; چه آنهایی که الآن موجود هستند و چه آنان که بعداً مى آیند، پاک و پاکیزه نگه بدارند; به خصوص با عنایت به اینکه این مأموریت در اواخر عمر حضرت ابراهیم به او ابلاغ شد و به یقین مربوط به زمان خاص نبوده است.

شاهد قطعى این برداشت، روایتى بود که قبلاً ذکر شد که امام صادق (ع) براى اثبات حج حضرت موسى و سلیمان و... تمسک به همین آیه فرمودند: « ...إنّ آدم و نوحاً حجّا و سلیمان بن داود... و حجّ موسى... إنّه کما قال الله... » و قال: « وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ » و قال: « أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ...»(28) توضیح آن پیشتر گذشت.

علاوه بر این آیات، روایاتى هم راجع به حجّ موسى و سلیمان و داود و عیسى و... در کتب روایى نقل شده که مرحوم کلینى آنها را درفروع کافى با عنوان (حج الأنبیاء)(29)، جمع آورى کرده است. بعد از جبرئیل و فرشتگان، نخستین کسی که خانه خدا را زیارت کرد و اعمال حج را انجام داد، حضرت آدم است که روایات در این زمینه زیاد است. و از بعض روایات استفاده مى شود که براى مردم جاى سؤال بود که آیا حج به وسیله اسلام تأسیس شد یا قبل از اسلام هم وجود داشت;

از جمله روایاتی که زراره از امام باقر (ع) نقل کرده که از حضرت سؤال کردند: آیا قبل از بعثت پیامبر خدا (ص) حج انجام مى گرفت یا نه ؟ فرمود: بله. سپس تعبیرى بکار برد که دلالت بر استمرار حج در زمان هاى گذشته دارد: « أَنَّ النَّاسَ قَدْ کَانُوا یَحُجُّونَ » آنگاه فرمود: « نُخْبِرُکُمْ أَنَّ آدَمَ وَ نُوحاً وَ سُلَیْمَانَ قَدْ حَجُّوا الْبَیْتَ... وَ لَقَدْ حَجَّهُ مُوسَى (ع) »(30).

حج در دوران جاهلیت:

دسته دیگر از آیات، نه تنها دلالت بر وجود حج در زمان جاهیت دارد، بلکه چگونگى بعضى از مناسک حج را نیز بیان کرده است که آن آیات به شرح زیر است: 1. « وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً »(31) این آیه ظهور دارد که نماز و دعاى آنها هنگام انجام حج، به صورت سوت کشیدن و کف زدن بوده است.

2. « ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ »(32) این آیه ناظر به یکى از عادات مشرکین مکه در زمان جاهلیت است که وقوف در عرفات را مربوط به کسانى مى دانستند که از خارج مکه براى حج مى آمدند، اما قریش و طوایف اطراف حرم و وابستگان قریش، از اینکار معاف بودند،

چنان که امام صادق (ع) در بیان این آیه فرمود: « أُولَئِکَ قُرَیْشٌ کَانُوا یَقُولُونَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِالْبَیْتِ فَلاَتُفِیضُوا إِلاَّ مِنَ الْمُزْدَلِفَةِ فَأَمَرَهُمُ اللَّهُ أَنْ یُفِیضُوا مِنْ عَرَفَةَ »(33) این امتیاز و برخى امتیازات دیگر را اصطلاحاً حمس(34) مى نامند، یعنى قریش معتقد بودند که چون از فرزندانابراهیم و سرپرستان خانه خدا و اهل حرم و ساکن مکه هستند و هیچ یک از عرب ها مقام و منزلت آنها را ندارند، پس امتیازاتى بر دیگران دارند. استفاده کنندگان این امتیازات را حُمس نامیده اند و لذا مى گفتند چون عرفات از محیط حرم خارج است، پس وقوف در آن مربوط به اهل حرم نمى باشد، اما آیه مذکور، این گونه امتیازات را لغو کرده است.

3. 
« فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً »(35) این آیه اشاره به یکى دیگر از عادات مردم جاهلى در موسم حج دارد که پس از انجام مراسم حج، اجتماعى تشکیل مى دادند و افتخارات موهومى را که از ناحیه پدران نصیبشان شده، با تکیه بر ارزش هاى جاهلى یاد مى کردند و بدان مى بالیدند، چنان که امام صادق (ع) در این مورد فرمود: « کَانُوا إِذَا أَقَامُوا بِمِنًى بَعْدَ النَّحْرِ تَفَاخَرُوا فَقَالَ الرَّجُلُ: مِنْهُمْ کَانَ أَبِی یَفْعَلُ کَذَا وَ کَذَا فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ: - فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْکُرُوا اللّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً - »(36)

همچنین امام باقر (ع) در بیان آیه فرمود: « کانوا إذا فرغوا من الحجّ یجتمعون هناک و یعدّون مفاخر آبائهم و مآثرهم و یذکرون أیّامهم القدیمة و أیادیهم الجسیمة فأمرهم الله سبحانه أن یذکروه مکان ذکرهم آبائهم فی هذا الموضع أو أشد ذکراً »(37).

4. « إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ » این آیه کریمه ناظر به یک سنت غلط جاهلى به نام « نسىء » به معناى تغییر دادن جاى ماه هاى حرام است که این عمل هر ساله طى مراسم خاصى در سرزمین منا انجام مى گرفت که نشان از سود جویى آنها بود; چون که با این تغییر و تحوّل، قصد داشتند حج در موقعى بر پا شود که منافع بازرگانى و تجارتى آنها هم تأمین گردد.

از اینرو، سعى مى کردند که حج در خرمترین ایّام سال و آسانترین زمان براى رفت و آمدهاى تجارى انجام پذیرد. اما از آنجا که حج باید در ایام ذیحجه واقع شود و گاهى ذیحجه در فصل گرماى طاقت فرساى مکه مى افتد که هم حجگزاران بزحمت مى افتند و هم معادلات تجارى به نحو مطلوب انجام نمى گرفت،

از اینرو با عمل « نسىء » کارى مى کردند که موسم حج، همواره در فصل معتدلى واقع شود و این عمل تا سال دهم هجرت ادامه داشت تا اینکه به وسیله پیامبر خدا در حجة الوداع، استفاده از این عمل ممنوع و باطل اعلام گردید(38) بلکه « نسىء » با نزول این آیه کفر محسوب گردید تا مراسم حج، بازیچه اى در دست سود جویان واقع نگردد(39).

5. « لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ »(40). در زمان جاهلیت، این توهّم وجود داشت که معامله و تجارت و بارکشى و مسافربرى به هنگام موسم حج، حرام و گناه و موجب بطلان حج مى گردد(41)، اما خداوند با نزول این آیه فرمود: هیچ گونه مانعى براى تجارت در ایام حج وجود ندارد، بلکه بر اساس آیه: « لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ...» و روایاتی که از ائمه (ع) نقل شده، یکى از حکمت هاى حج، منافع اقتصادى آن مى باشد.

6. « یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَلکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ »(42).

این آیه، بنا به شأن نزولى که بعضى از مفسران گفته اند، اشاره به یک رسوم خرافىِ دیگر در موسم حج، در زمان جاهلى، دارد که هر کس هنگامی که لباس احرام را به تن کرد، دیگر نباید از راه معمولى و درِ خانه وارد شود، بلکه در پشت خانه نقبى مى زدند که به هنگام احرام فقط از این راه رفت و آمد کنند; به طوری که این عمل نزد آنها نیکو شمرده مى شد; زیرا نوعى ترک عادت تلقى مى گردید و از آنرو که احرام ترک عادت است، پس از این ترک عادت، آن را تکمیل مى کردند، اما خداوند با نزول این آیه، ملاک برّ و نیکى را تقوا دانسته است(43).

7. « إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما »(44) یکى از اعمال حج در جاهلیت، سعى میان کوه هاى صفا و مروه بود، ولى در بالاى این دو کوه، دو بت به نام هاى اساف و نائله نصب بود که آنها به هنگام سعى، براى این دو بت احترام قائل مى شدند. مسلمانان به خاطر سابقه این موضوع، کراهت داشتند در ایام حج سعى میان صفا و مروه کنند و تصور مى کردند این یک عمل جاهلى است.

خداوند با نزول این آیه، آن تصوّرات را مردود دانست و سعى میان صفا و مروه را یکى از شعائر دین مطرح کرد; چنان که معاویة بن عمار ازامام صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت در ضمن حدیثى طولانى فرمود: « إِنَّ الْمُسْلِمِینَ کَانُوا یَظُنُّونَ أَنَّ السَّعْیَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ شَیْءٌ صَنَعَهُ الْمُشْرِکُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ - ... إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ... - »(45).

از عادات دیگر جاهلیت در مراسم حج، طواف در حال برهنگى است. آنان معتقد بودند که تأمین لباس احرام در اختیار قریش قرار دارد و اگر کسى جامه احرام تهیه نمى کرد، مى بایست برهنه طواف کند و طواف با لباس و پارچه اى که از خارج حرم باشد را باطل مى دانستند، چنان که مرحوم فیض از امام صادق (ع) در این باره روایت آورده که آن حضرت فرمود:

« و کان سنة من العرب فی الحج أنّه من دخل مکة و طاف بالبیت فی ثیابه لم یحل له إمساکها و کانوا یتصدقون بها و لایلبسونها بعد الطواف فکان من وافى مکة یستعیر ثوبا و یطوف فیه ثم یرده و من لم یجد عاریة اکترى ثیاباً و من لم یجد عاریة و لاکرى و لم یکن له إلاّ ثوب واحد طاف بالبیت عریاناً فجائت امرأة من العرب وسیمة جمیلة فطلبت ثوبا عاریة أو کرى فلم تجده فقالوا لها إن طفت فی ثیابک احتجت أن تتصدقی بها فقالت و کیف أتصدق و لیس لی غیرها فطافت بالبیت عریانة و أشرف لها الناس »(46)

بعضى از مفسران، این عادت زشت جاهلیت را در ذیل آیه: « وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللهَ لایَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ »(47) ذکر کرده اند و مراد از فحشا یا یکى از مصادیق آن را، همین عمل قبیح جاهلى دانسته اند(48).

عادت دیگرِ آنها در مراسم حج این بود که مى گفتند: هر کس از خارج حرم براى زیارت خانه خدا بیاید، نمى تواند از غذاى حل استفاده کند(49)، بلکه باید از غذاى اهل حرم استفاده کند. این عمل در عین اینکه یک بدعت بود، سود فراوانى براى قریش داشت که خود را متولیان حرم مى دانستند. بعضى از مفسران این عادت را در ذیل آیه: « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ »(50) یا آیه قبل ذکر کرده اند(51).

جمع بندى:

از مجموعه آیات و روایات استفاده شد که حج در این برهه از تاریخ، نه تنها وجود داشته، بلکه امرى معروف و مشهور بوده; به طوری که معیار شمارش سال قرار گرفته بود و در هر سال این عمل عبادى انجام مى گرفته است.

منتهى به وسیله سود جویان و قدرت طلبان، حج از حقیقت اصلى و توحیدى اش منحرف گشت و هر کس براى منافع شخصى یا گروهى، چیزی را بر آن اضافه یا جایگزین نمود و عبادت مردم در پاکترین مرکز عبادت، تبدیل به سوت کشیدن و کف زدن و فحشا و تفاخرات موهوم و آلوده به انواع بدعت ها و خرافات گردید و کانون توحیدى که به وسیله ابراهیم پاکسازى شده بود، تبدیل به بتخانه و بتکده شد; به طوری که هر گروهی که به مکه مى آمد، براى خود بتى داشت و در مقابل آن تعظیم و کرنش مى کرد.

4. حج از زمان ظهور اسلام تاکنون:

این برهه از زمان را به سه دوره تقسیم نموده، سپس هر دوره را به طور جداگانه بررسى مى کنیم: 1. حج در زمان پیامبر خدا (ص) 2. حج در زمان ائمه معصومین (ع) 3. حج در عصر کنونى.

الف. حج در زمان پیامبر خدا (ص):

از مطالبی که گذشت، این نتیجه به دست آمد که: حج در فاصله زمانى میان حضرت ابراهیم و بعثت پیامبر خدا، از معناى حقیقى خود خارج و دچار تحریف گردید و کانون توحید، که قهرمان توحید ایجاد کرده بود، مبدّل به بتخانه و آلوده به مشتى خرافات و موهومات و بدعت ها شد و این وضع با ظهور اسلام تا زمان فتح مکه; یعنى سال هشتم هجرت باقى ماند; چرا که مکه و کعبه تا آن زمان در دست مشرکان و سران قریش بود.

از اینرو، مراسم حج بر همان اساس جاهلیت انجام مى گرفت. پیامبر خدا (ص) در سال ششم هجرت با نزول آیه: « أتِمُّوا الحَجَّ و العُمرَةَ »(52) تقریباً با 1400 نفر از مدینه به قصد حج خارج شد و در مسجد شجره محرم گردید. اما از آنجا که مکه هنوز در سیطره و سلطه مشرکان بود، جلوى کاروان حج را گرفتند که منجر به صلح حدیبیه گردید(53) و آیه مبارکه: « لَقَدْ رَضِیَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ »(54) در آن زمان نازل شد.

پیامبر (ص) با اصحاب خود به مدینه برگشتند، اما بر اساس یکى از بندهاى صلح حدیبیه، پیامبر در سال بعد، تقریباً با 2000 نفر و هشتاد شتر قربانى، عمرة القضاء را انجام داد(55) و مسلمانان، با شکوه و جلال خاصى لبیک گویان، در حالی که عبد الله بن رواحه شتر پیامبر را در دست داشت، وارد مکه شد و قریش براى اینکه این صحنه دشوار را نبینند مسجد الحرام را خالى و برفراز کوه ابوقبیس به تماشا ایستادند. پیامبر سواره وارد مسجد الحرام و سواره طواف نمود و بعد از پایان عمره، به مدینه برگشتند و این نخستین عمره اى بود که در اسلام رسماً انجام پذیرفت.

عمره رسمى دوم(56) در سال هشتم هجرت، در فتح مکه انجام گرفت که پیامبر در این سال همچون ابراهیم خلیل، مشغول پاکسازى حریم قدس کعبه از بت و بت پرستى شد و با تلاوت آیه: « وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ »(57) بت ها را یکى پس از دیگرى به زمین کشید.

اما نخستین حج واجب که بعد از بعثت پیامبر خدا (ص) به طور رسمى انجام گرفت، در سال نهم پس از هجرت بود که به دلایلى، خودِپیامبر در آن شرکت نکرد و امیر الحاج در آن سال حضرت على، امیر مؤمنان (ع) بود و در این سال بود که سوره برائت نازل شد و پیامبر(ص) به على (ع) مأموریت داد که براى اعلام جدایىِ کاملِ مرز توحید از شرک و کفر و جدایى صفوف مسلمانان از صفوف کفار،

چند آیه از اوایل سوره برائت را همراه با قطعنامه اى در مجمع عمومى حج براى مردم قرائت کند و این سال از یک طرف آخرین سال شرکت مشرکین در مراسم حج بود و از سوى دیگر، نخستین سالى بود که مسلمانان و مشرکان، با هم مراسم حج برگزار انجام کردند.

اما بزرگترین و شکوهمندترین حج در اسلام، در سال دهم هجرت واقع شد، که پیامبر خدا در آن شرکت کرد(58) و مناسک و اعمال واقعى حج را در عمل به مسلمانان آموزش داد و فرمود: « خُذُوا عَنِّی مَناسِکَکُمْ »; همان گونه که در مورد نماز فرمود: « صَلُّوا کَما رَأَیتُمُونِی أُصَلِّی » ابتدا و انتهاى این مراسم، با مجموع خطبه هاى آن حضرت در جوامع روایى و تاریخى فریقین نقل شده است.

تلاش پیامبر در این حج، این بود که مناسک حج را از آلودگی هاى شرک جاهلى و بدعت ها و خرافات پاک کند و این اوّلین حجى بود که هیچ مشرکى حق شرکت در آن را نداشت. از اینرو، تمام ویژگی هاى حج جاهلى نفى و محتواى توحیدى حج در قالب مناسک حج به وسیله پیامبر مکرّم اسلام در عمل و منطق بیان شد و هر گونه امتیاز طلبى و تبعیض لغو و حتى اختلافات ظاهرى برکنار گردید و همه با یک شکل و یک لباس و یک نوع عمل، به انجام مناسک حج پرداختند و بدین وسیله افزون بر تعلیم صحیح مناسک حج، عظمت اسلام و مسلمانان به نمایش گذاشته شد و این اوّلین و آخرین حجى بود که شخص پیامبر در جمع مسلمانان شرکت کرد،

اما در اینکه پیامبر چند حج و عمره انجام داد، اختلاف نظریه وجود دارد و در بعضى روایات، تا 20 حج براى پیامبر ذکر شده که حضرت مخفیانه انجام داده است; چنان که فرمود: « حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عِشْرِینَ حَجَّةً مُسْتَسِرَّةً »(59) همچنان که در سال وجوب حج در اسلام هم اختلاف وجود دارد که آیا در سال ششم هجرت با نزول آیه: « وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ »(60) واجب شد یا در سال نهم و یا در سال دهم با نزول آیه: « وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ »(61) که پیامبر تصمیم به حج گرفت.

ب. حج در زمان امامان معصوم (ع):

از آنجا که امامان معصوم تجسّم خط راستین اسلام ناب محمدى و وارثان صالح پیامبر و احیاگر سنت رسول الله و مروّج فرهنگ اصیل اسلام و حافظان زحمات رسول مکرّم اسلام و... هستند، در طول تاریخ زندگیشان با بذل جان و مال در حفظ و نگهدارى آن کوشیدند و امامان معصوم، به تعبیر امام سجاد (ع) فرزندان راستین مکه و منا و کعبه و... و پاسدار روح کعبه هستند و با حضور فکرى و تبلیغى و شخصى و عینى خود، در حفظ و حراست حج، از هیچ گونه تحریفى مضایقه نداشتند;

چرا که حج یکى از سنگرها و پایگاه هاى مهم براى ترویج و احیاى فرهنگ غنى اسلام است. از اینرو، ائمه (ع) در طول زندگى، اصرار بر حضور شخصى خود در حج داشتند که سفرهاى متعدد امامان و خطبه و سخنرانی هاى آنها در مواضع مختلفِ حج، گویاى حساسیت امامان معصوم بر مسأله حج است که از هر فرصت مناسب در مسجد الحرام و عرفات و...

استفاده نموده و به تشکیل جلسه و ایراد سخنرانى مى پرداختند; چنان که امام حسین (ع) براى حفظ قداست کعبه و حرم، حاضر شد حج را ناتمام گذارده، به بیابان ها آواره گردد تا حریم امن الهى دچار خدشه نشود. روایات و احادیثی که درباره اهمیت حج و بخش هاى مختلف این نوشته و جوامع روایى،

از امامان معصوم (ع) نقل شده، شاهدى گویا بر اهمیت و عظمت این فریضه الهى و از سوى دیگر نشانه اهتمام ائمه (ع) بر حفظ و حراست حج از هر گونه تحریف است و بنا به روایات مختلفى امام زمان (ع) در عصر غیبت، در هر سال، در مراسم باشکوه حج شرکت مى نمایند،

چنان که امام صادق (ع) در این زمینه فرمود: « یَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ یَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَیَرَاهُمْ وَ لاَیَرَوْنَهُ »(61)، همچنان که از محمد بن عثمان، یکى از نواب خاص امام زمان (ع) نقل شده است که: « وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الاَْمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَة یَرَى النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ »(62).

ج. حج در عصر کنونى:

از آنجا که مراسم باشکوه حج، مهمترین سنگر و پایگاه براى ترویج اسلام ناب محمدى (ص) است و آثار و فواید مختلفى در تمام زمینه هاى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى، سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى به همراه دارد و از سوى دیگر، موجب اتّحاد مسلمین جهان و شکوه و عزّت اسلام و در مقابل، موجب ضعف و زبونى دشمنان اسلام و مسلمین مى گردد.

از اینرو، همه کسانی که به نحوى منافعشان از طریق انجام حج به خطر مى افتد، سعى بر آن داشته و دارند که حج را از مسیر واقعى آن منحرف و بى اثر و بى خاصیت گردانند که شیطانیترین راه براى تأمین این اهداف شوم، ابقاى ظاهرى حج و بى محتوا کردن آنست;

به خصوص در این چند سال اخیر که پاى استعمار به کشورهاى اسلامى باز شده و متوجه عظمت و قدرت حج گردیده اند و فهمیده اند که انجام صحیح حج، با منافع آنها سازگارى ندارد، به کمک سلاطین خود فروخته و وعاظ دربارى، درصدد بى روح و بى خاصیت کردن حج برآمدند که متأسفانه تا حدودى موفق شدند و این اهرم قوى و بى نظیر را از دست مسلمانان گرفتند.

این اولین بار نیست که حج دچار تحریف شده، بلکه در دوران جاهلیت هم تحریف گردید که با ظهور اسلام و بعثت نبىّ مکرّم، احیا و مورد پاکسازى شد. اگر در آن روز، کفار قریش بت و... را مى پرستیدند و اعمال حج را آلوده به انواع خرافات و بدعت ها کرده بودند، امروز هم بت هاى غرب مورد پرستش واقع مى شوند و اعمال حج آلوده به انواع موهومات و بدعت ها توسط وهابی ها گردیده است که این بار نداى بازگشت به حج ابراهیمى از حلقوم پاک و نورانى بت شکن قرن،

حضرت امام خمینى (ره) نواخته شد و ملت مسلمان ایران، با الهام از رهنمودهاى حضرت امام راحل و مقام معظم رهبرى، حضرت آیة الله خامنه اى، مصمم است حج را به همان حقیقت اصلى اش برگرداند و حج واقعى را از حج آمریکایى جدا کند و فریاد برائت از ظالمان و ستمکاران را به پیروى از حضرت على (ع) هر چه رساتر به گوش جهانیان برساند

و دست برادرى و اتحاد را هر چه بیشتر بفشارند و از هر گونه عمل تفرقه انگیز خوددارى نمایند، بلکه از گرفتاری هاى برادران ایمانى مطلع و آگاه شوند و در رفع آن، در حد وظیفه اسلامى و وجدانى بکوشند و در راه استقلال و ریشه کن کردن سرطان استعمار همفکر و هم پیمان شوند و براى آزادى سرزمین اسلامى فلسطین چاره اى بیندیشند(63).

پى‏ نوشت ها :


1. آل عمران: 96.
3. تفسیر المیزان: ج3، ص319.
4. غفارى، ابراهیم، راهنماى حرمین شریفین: ج1، ص157.
5. قوله تعالى: 
« وَ الاَْرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا » بسطها، من دحوت الشیء دحواً بسطته و فی الحدیث یوم دحو الأرض، بسطها من تحت الکعبة و هو الیوم الخامس و العشرون من ذی القعدة; شیخ فخر الدین الطریحی: ج1، ص134.
6. تفسیر البرهان: ج1، ص155 و تفسیر العیاشی: ج1، ص60 و الحج فی الکتاب و السنه، ص181.
7. آل عمران: 96.
8. تفسیر البرهان: ج1، ص300 و تفسیر العیاشی: ج1، ص186.
9. احتمال هم دارد که آیه اول مربوط بهمه ازمنه، از زمان
 آدم تا خاتم باشد، چنان که ظاهر روایت دوم اینست.
10. علل الشرایع: ج2، 465 و عیون أخبار الرضا: ج1، ص243.
11. علل الشرایع: ج2، ص401.
12. فروع الکافى: ج4، ص196 و من لایحضره الفقیه: ج2، ص148.
13. فروع الکافى: ج4، ص19.
14. تفسیر البرهان: ج1، ص155 و 300; نور الثقلین: ج1، ص126 و الدر المنثور: 148 و فروع الکافى: ج4، ص190 و ج1، ص305.
15. بحار الأنوار: ج96، ص30 و 40; من لایحضره الفقیه: ج2، ص147.
16. فروع الکافى: ج4، ص213.
17. الدر المنثور: ج1، ص308.
18. حج: 27.
19. جرعه اى از بیکران زمزم: ص110.
20. بقره: 125.
21. بقره: 128.
22. حج: 26.
23. بقره: 158.
24. نور الثقلین: ج1، ص197.
25. قصص: 27.
26. تفسیر البرهان: ج1، ص155 و تفسیر العیاشی: ج1، ص60.
27. بقره: 125
28. تفسیر البرهان: ج1، ص155 و تفسیر العیاشی: ج1، ص60.
29. فروع الکافى: ج4، ص212.
30. مستدرک الوسائل: ج8، ص9; برهان: ج1، ص300.
31. انفال: 35.
32. بقره: 199.
33. تفسیر البرهان: ج1، ص201.
34. تفسیر ابن اثیر: ج1، ص290 و سیره ابن هشام: ج1 و 2، ص199، تا 204.
35. بقره: 200.
36. نور الثقلین: ج1، ص198 و تفسیر البرهان: ج1، ص202 و الدر المنثور: ج1، ص557 (شبیه به این روایت).
37. مجمع البیان: ج1، ص50.
38. مجمع البیان: ج3، ص29; نور الثقلین: ج2، ص217; الدر المنثور: ج4، صص188 و 189.
39. راجع به نسىء، معانى دیگرى هم ذکر شده که به خاطر مربوط نبودن به بحث، از ذکر آن خوددارى مى کنیم.
40. بقره: 198.
41. الدر المنثور: ج1، صص534 و 535.
42. حج: 28.
43. این یکى از معانى آیه است، معانى دیگر هم براى آیه ذکر شده است.
44. بقره: 189.
45. نور الثقلین: ج1، صص146 و 148 و الدر المنثور: ج1، صص384 تا 389. 
46. تفسیر الصافى: ج2، ص319.
47. اعراف: 28.
48. تفسیر الصافى: ج2، ص187; مجمع البیان: ج2، صص410 و 413 الدر المنثور: ج3، صص436 و 437.
49. تفسیر ابن اثیر: ج1، ص290.
50. اعراف: 32.
51. الدر المنثور: ج32، صص446 و 440.
52. بقره: 196.
53. بحار الأنوار: ج20، ص317 تا 377; تاریخ الطبرى: ج1، صص627 و 628; تفسیر ابن اثیر: ج1، صص582 تا 590; سیره ابن هشام: ج2، ص308 تا 322. 
54. فتح: 18.
55. تفسیر ابن اثیر: ج1، ص603 و سیره ابن هشام، ج2، ص370.
56. تعداد عمره پیامبر میان 3 و 9 ذکر شده است; من لایحضره الفقیه: ج2، ص275، باب 171 و الوافى: ج3، ص230.
57. اسراء: 8.
58. بحار الأنوار: ج21، ص378 تا آخر; فروع الکافى: ج4، ص245; تفسیر ابن اثیر: ج1، ص651 و 652; سیره ابن هشام: ج2، ص601 به بعد.
59. بحار الأنوار: ج21، ص398; فروع الکافى: ج4، صص245 و 251; من لایحضره الفقیه: ج2، ص145; تفسیر ابن اثیر: ج1، ص653، عدد حج النبی (ص).
60. بقره: 196.
61. حج: 27.
61. بحار الأنوار: ج52، ص151.
62. بحار الأنوار: ج52، ص152.
63. با استفاده از رهنمودهاى 
حضرت امام خمینى (ره).

منبع: فصلنامه میقات حج

منبع : www.rasekhoon.net